مسابقه بزرگ

 

                                                                

سوال مسابقه :

" رابطه بین آبلیمو و مسابقات جام جهانی چیه ؟‌ "

 

جایزش هم ۳ ساعت اکانت رایگان اینترنته . ( البته اگه اون جوابی که منظوره منه رو بدید . )

تا آخر بازیهای جام جهانی وقت دارید که جواباتون رو تو قسمت نظرات وارد کنید .

منتظرم ...

اکس پارتی

 

در راستای سیاست های حمایت از جوانان سازمان فرهنگی هنری شهر با همکاری شهرداری برگزار می کند big grin

    اکس پارتی

 

احمدی نژاد از زاویه ای دیگر

                                          

 

تو رو خدا رئیس جمهور مملکت رو داشته باشید . not talking

آخی ، پاش تو کفش خسته شده . راحت باش عزیزم . اصلا جورابتم در بیار . زیاد سختته اصلا با زیرپیرهنی سخنرانی کن . winking

قراره از این به بعد ، برای راحتی بیشتر اعضای هیات دولت با زیر شلواری تو جلسات شرکت کنند . خوب چه عیبی داره ؟ big grin

اینجوری راحتتره دیگه . هوا هم که داره گرم میشه . حالا کت و شلوار و کفش و اوووووووووه . سخته خب . همون زیرشلواری و زیرپیرهن و دمپایی راحتتره . rolling on the floor

تایم آپدیت

الان یه چیز جالب دیدم .

تایم آپ قبلیم رو نکاه کنید .

ساعت ۰۰:۰۰

جالبه نه ؟‌ من همه کارام جالبه ....

چشمم روشن محمود خان ...

 

                       

 

به به !!!!

حضرت والا رو داشته باشید . چشم ملت ایران روشن . not talking

خوش میگذره محمود جون ؟!؟!؟ ظاهرا بد جوری هم داره خوش میگذره .

چه نیشی هم باز کرده .

 

خدا وکیلی ، اگه خاتمی یه همچین عکسی می گرفت ، چه پوستی از کلش می کندند ؟ بنده خدا یه بار همون اوایل ریاست جمهوریش یه خبرنگار زن باهاش مصاحبه کرد چه حرفا که براش درنیاوردن . چه حرفهایی که پشت سرش نزدند . چه شر و ورایی که بارش نکردند .

بعد حضرت آقا هر غلطی دلش بخواد می کنه ، هیچکی هم حرف نمیزنه . دیگه کم مونده طرف رو بغل کنه .

عزیزم راحت باش ، کسی اینجا با تو کاری نداره . همه پشتتن . هیچکی بهت حرف نمی زنه . هر کاری دوست داری بکن . حضرات خودشون توجیه می کنن .

اعتراض مردم تبریز به اهانت به ترک ها

                                                     

یکی از اتفاقایی که این چند روزه  ، موضوع بحث خیلی از مردم شده و خیلی زیاد راجع بهش صحبت میشه ، اعتصاب و تظاهرات مردم تبریز و آذربایجان و زنجان و در کل همه آذری زبان ها ، در اعتراض به اهانت به ترک ها و آذری زبان ها و به قولی حرکات شوونیستی فارس هاست .

جالب اینجاست که همه می گن یه چیزی تو روزنامه ایران نوشتن و یه کاریکاتوری کشیدن ولی من تا حالا کسی رو ندیدم که مطلبش رو خونده باشه یا کاریکاتورش رو دیده باشه . البته حق هم دارند ، چون خود سایت روزنامه ایران این عکس را از تو آرشیوش حذف کرده ، خود متن مطلب رو هم اولش حذف کرد ، ولی دوباره تو آرشیو قرار داد . ( اینم از اون نکته های جالبه که چی شد که حذف شد ، چی شد که گذاشتنش تو آرشیو )  بقیه سایت ها و منابع خبری هم این مطالب رو منتشرشون نکردن .

ولی من با کلی تلاش و خودکشی بالاخره تونستم از این ور و اونور متن و عکس این مقاله رو پیدا کنم . برای خوندن مقاله و دیدن عکس جنجالی و اینکه ماجرا از کجا شروع شد رو این لینک کلیک کنید . ( متن کامل مقاله )

راستش من خودم با اینکه خیلی هم از این ترک ها دل خوشی ندارم ولی واقعا مخالف یه همچین حرکت زشتی ام . مسخره کردن بقیه واقعا کار زشت و قبیحیه . اونم توسط یه روزنامه دولتی . البته اینم بگماا ،‌حالا همچین چیزه خاصی هم نبوده . ولی خب ....

 

به هر حال این حرکت انجام شد ولی کلی نکته این وسطه که بد نیست یه خورده راجع بهش فکر بشه .

اولا که این کاریکاتور یه شعله کوچیک بود برای انفجاربزرگ تو یه اتاق که خیلی وقته داره آروم آروم توش پر از گاز میشه . نمونش همین سخنرانی رئیس جمهور عدالت گستر ، مهربون ، مردمی ،با سیاست و با تدبیر در عید نوروز بود که برگشت گفت : " عید نوروز را به تمام فارسی زبانان تبریک عرض می کنم . " ( بقیه هم پشم ! ) خوب . شما باشید بهتون برنمیخوره ؟ یا نامگذاری تیم ملی به نام " ستارگان پارسی " ( بازم بقیه پشم ) . البته اینا نمونه هایی از اتفاقهای رسمی بود . بماند چیزایی که به طور غیر رسمی به این موضوع دامن میزد .

نکته جالب دیگه پوشش خبری فوق العاده رسانه ها بخصوص روزنامه ها و صدا و سیما بود در این مورد . ( البته این اولین بار نیست. اصلا دیگه عادی شده . اگه اخبار این تظاهرات رو پخش می کردن باید تعجب می کردیم . ) این همه دانشجو اعتصاب کردن ، این همه بیانیه از طرف دانشگاههای مختلف صادر شد ، این همه آدم ریختن تو خیابونها ، این همه شیشه شکسته شد ، بانک آتش زده شد ، این همه آدم دستگیر شدند ، این همه آدم مجروح شدند اونوقت آخر خبرها میگن راستی ... تو تبریز چند نفر به حرکات اخیر اعتراض کردند . ( دست شما درد نکنه . واقعا خسته نباشد . ) بعد انور دنیا ، بوش دستش رو می کنه تو دماغش اولین خبر ، تو اخبار و تیتر همه روزنامه ها میشه که بوش دستشو کرده تو دماغش . بعد تو کشور خودمون این همه اغتشاش و آشوب و درگیری  انگار نه انگار . موضوع گفتگوها و صدر همه اخبار میشه حماسه خرمشهر . صدا و سیما با این سانسورهای خبری آبرو و اعتبار خودش رو خدشه دار میکنه . با این کاراش باعث میشه دیگه هیچکی به اخبارش اعتماد نکنه . وقتی طرف خودش داره میبینه چه اتفاقایی داره اطرافش می افته ، بعد هیچ بازتابی تو رسانه ها نمی بینه ، انتظار دارید چه جوری به اخبار و اطلاعات صدا و سیما و روزنامه ها اعتماد کنه ؟  

سایت ها و وبلاگ هایی هم که این خبرها رو منتشر می کردند ، که قربونش برم یکی بعد دیگری فیلتر کردن . ( آزادی بیان به معنای واقعی کلمه که میگن همینه هااااااا ، واقعا که چه فضای آزاد و سالمی )

یه نکته دیگه هم ، صحبت های بعضی از ترک ها بخصوص تو بعضی فروم ها بود ، که واقعا شخصیت خودشون رو با این طرز حرف زدنشون به همه ثابت کردن .

یه چیز جالب دیگه این وسط ، حرکت خود این عزیزای دله . آخه خوشگل پسرا ، شما تظاهرات می کنید ، میگید چرا بقیه بر علیه شما هستند ، بد خودتون بانکهای خودتون رو آتیش می زنید ؟ ماشین های مردم خودتون رو آتیش می زنید ؟ شیشه های مغازه های خودتون رو می شکنید ؟ خب انتظار دارید بقیه راجع به شما چی بگن ؟ بگن اینا خیلی منطقید ؟ خیلی باشعورند ؟ خب تقصیر خودتونه دیگه .

خلاصه که حرف و حدیث زیاده ، ولی بعد نیست وقتی یه همچین اتفاقایی می افته ، یه خورده راجع بهش فکر کنیم . هم راجع به خودش ، هم راجع به علل و عواملش ، هم راجع به حاشیه های موضوع !!!

 

متن مقاله روزنامه ایران

چه کنیم که سوسک ها
سوسکمان نکنند؟
 
                                        
ماه خرداد کم کم نزدیک مى شه و فصل امتحانات داره از راه مى رسه. این هیچ ربطى به مطلب امروزمون نداشت و فقط گفتم تا یه کم حالتون گرفته شه. یکى از چیزهایى که با خرداد مى آد، گرماى هواست و یکى از چیزهایى هم که با گرما مى آد، سوسکه. چند سالى مى شه که ورژن هاى جدید سوسک و پشه به بازار اومدن که چهار فصل هستن و سرما و گرما حالیشون نیست. اما به هر حال گرماى هوا باعث مى شه ورژن هاى قدیمى هم بیان به میدون و اون وقته که سارا از توالت بپره بیرون و جیغ بزنه: «ماماااان... سوکس! سوکس!» سارا به سوسک مى گه سوکس! خدایى مخ این بچه ُقلفه، حرف زدن هم بَلَت نیست!
البته سوسک ترسیدن نداره، اما مشکل اینه که خیلى پرروئه و آدم نمى دونه چى کارش کنه. هر کس دیگه اى روشو واسه ما زیاد کنه سه سوته سوسکش مى کنیم، اما سوسک رو که نمى شه سوسکید. چون خودش سوسک هست. اینجاست که لازم مى شه چند تا فن یادتون بدم تا جلوى سوسک ها سوسک نشید!
>روش اول: گفتمان>
بعضى ها معتقدن که آدم نباید از همون اول بره سراغ خشونت ورزى، چون که حیفه، مزه اش مى ره. پس اول باید سعى کنیم خیلى متمدنانه بشینیم سر یه میز و با سوسک ها گفت وگو کنیم. اما مشکل اینجاست که سوسک، زبون آدم حالیش نمى شه. دستور زبان سوسکى هم آنقدر سخته (هنوز هیچ کى درست نفهمیده کدوم فعل هاشون ing مى گیره) که هشتاد درصد خود سوسک هام بلد نیستن و ترجیح مى دن به زبون هاى دیگه حرف بزنن. وقتى سوسکا زبون خودشونو نمى فهمن، شما چه جورى مى خواین بفهمین؟! واسه همین مذاکره به بن بست مى رسه و روش هاى شیرین خشونت آمیز لازم مى شه!
                                    
>روش دوم: قطع منابع غذایى>
قبل از اینکه دست به دمپایى شین و خین و خین ریزى راه بندازین بد نیست از روش هاى اساسى ترى مثل قطع منابع غذایى استفاده کنین. مى دونین که سوسک ها بیشتر توى چاهک توالت زندگى مى کنن و غذاى اصلى شون... آره دیگه، همونه! پس براى اینکه دستشون به غذا نرسه باید یه مدت، تولیدات خوراکى اونا رو تعطیل کنین. یعنى طرف توالت نرین. دو ماه که به جاش توى باغچه و پاى درخت ها کارتونو کردین، هم غذاى سوسکا ته مى کشه و از گشنگى منقرض مى شن، هم گل ها بهتر رشد مى کنند و باغچه تون سرسبز مى شه!
                         
>روش سوم: حیوانات شکارچى>
همون جور که گفتم، سوسک تولیدات ما رو مى خوره، خیلى از موجودات _ مثل مرغ _ سوسک رو مى خورن بعد ما هم اون موجودات رو مى خوریم و از این طریق تولیداتمون رو دوباره به مصرف مى رسونیم. به این قضیه مى گن: چرخه غذایى. یکى از راه هاى مبارزه با سوسک، استفاده از موجوداتیه که توى این چرخه از سوسک تغذیه مى کنن؛ کلاغ، مارمولک، قورباغه و منصور از سوسک خورهاى معروف هستن (آخه یه بار یواشکى لاى ساندویچ منصور سوسک گذاشتیم، اونم نفهمید و تا تهش خورد!)
مى تونین یکى از این حیوانات شکارچى رو نزدیک محل زندگى سوسک ها نگه دارین تا نسلشون رو منقرض کنه، مثلاً قورباغه ول کنین توى توالت. البته باید شرایطى فراهم کنین که قورباغه احساس آسایش و رفاه کنه و همون جا بمونه: حمام، جکوزى، مبل هاى راحتى، تلویزیون و دى.وى.دى پلیر، یخچال و فریزر، خلاصه همه چى. اما یادتون باشه توى یخچالش فقط آبلیمو و سس و خردل بذارین، چون اگر قورباغه یه یخچال پر از مرغ و ماهى داشته باشه، دیوونه است بره سوسک شکار کنه؟!
بعد از دو ماه، نسل سوسک هاتون منقرض مى شه، فقط مسأله اینه که به جاش یه اتاق پر از بچه قورباغه دارین (توالت خونه رو که نمى شه دست قورباغه مجرد سپرد، خوبیت نداره!) نظر منو بخواین مى گم منصور رو بذارین توى توالت، خرجش هم کمتره!
>روش چهارم: دمپایى>
مى گن یه روز سوسکه مى ره پیش روانشناس و مى گه: «دکتر، من شب ها خواب بد مى بینم.» دکتر مى گه: «چه خوابى؟» سوسکه جواب مى ده: «یه کمد پر از دمپایى!»
دمپایى قدیمى ترین سلاح بشر مقابل سوسک هاست. اینطور که تحقیقات باستان شناس ها نشون مى ده، انسان هاى اولیه یک میلیون سال قبل، دمپایى رو براى کشتن سوسک اختراع کرده بودن و چند قرن بعد تازه فهمیدن که مى شه پوشیدش.
وقتى سوسکى دمپایى مى خوره تو سرش، چپه مى شه و لنگ هاش مى ره هوا و بى حرکت مى مونه. اما گول نخورین، نود درصد مواقع، خالى بندیه و طرف داره فیلم مى آد. فهمیدن این قضیه آسونه: یه پر مرغ بردارین و شکم سوسکه رو قلقلک بدین. سوسک ها خیلى قلقلکى ان، طاقت ندارن و غش غش مى خندن. اون وقت محکم بزنین تو سرش تا ریقش دربیاد.
> روش پنجم: حشره کش >
دو جور حشره کش داریم: خوراکى و غیرخوراکى. سوسک کش هاى غیرخوراکى یا اسپرى هستن که خیلى سریع عمل مى کنن و آدم درجا خفه مى شه یا محلول که باید ریخت توى راه فاضلاب. به نظر من باید توى مدارس به بچه ها آموزش بدن که عوض چیپس و پفک و خوراکى هاى غیرمفید، محلول سوسک کش بخورن تا قوى و بزرگ بشن. آخه از وقتى ما توى دستشویى محلول ریختیم، سوسکامون این هوا قد کشیدن و حسابى _ دستم به چوب _ رو اومدن!
سوسک کش خوراکى یه جور خمیره که بوى کف پاى خسرو رو مى ده و باید با دست به صورت قنبولى هاى ریز ریز گیگیلى اش کنى تا اندازه دهن سوسک ها بشه، وگرنه ممکنه خداى نکرده یه وقت لقمه تو گلوشون گیر کنه و خفه شن.
وقتى لقمه ها حاضر شد، یه چیز کوچیک باقى مى مونه، اون هم اینکه سوسک ها رو راضى کنین قنبولى ها رو بخورن. دانشمندان علوم تربیت سوسکى معتقدن که براى غذا دادن به سوسک نباید از خشونت استفاده کرد و تشویق بهترین راهه. یعنى خودتون دو سه تا لقمه اش رو بخورین تا سوسکه تشویق شه،اما اگه با مزه کف پاى خسرو خیلى حال نمى کنین، بى خیال دانشمندان شین، با دو تا انگشت، دماغ سوسکه رو محکم بگیرین، همین که دهنشو باز کرد که نفس بکشه، لقمه رو بچپونین تو حلقش!
> روش ششم: فنون کشتى >
 
اگه دمپایى و پیف پاف دم دستتون نبود چاره اى نیست، باید دست خالى با سوسکه طرف شین. اینجور مواقع، فنون کشتى مى تونه کمکتون کنه. روبروى سوسکه وایسین و دست راستو بندازین دور گردنش و شاخ به شاخ، یعنى شاخ به شاخک شین. بعد در یک فرصت مناسب دست چپ رو قلاب کنین دور پاى عقبش و سگکشو بکشین و وقتى خاک شد، مایه فتیله پیچ رو جمع و جور کنین و بتابونیدش. البته اگه این روش جواب نداد، خیلى تعجب نداره چون چند سالى هست که ورزش کشتى ما افت کرده، تازه سوسک هام استاد بدل کردن فن هستن!
> روش هفتم: تنبیه یکى، عبرت همه>
گنده لات سوسک ها رو که همه ازش حساب مى برن پیدا کنین و حالشو بگیرین تا عبرت سایرین بشه. سیستمش اینه که سوسکه رو مى گیرین و مجبورش مى کنین گوشه توالت رو به دیوار وایسه، سه تا پاشم بالا ببره (آخه چهار تا پا داره) آفتابه پر از آبو هم دو دستى بالاى سرش بگیره، یه کلاه بوقى هم بذارین رو کله اش بعد همه سوسک هاى مقیم توالت رو جمع کنین تا ببینن.
بعضى ها معتقدند این کار، نتیجه معکوس مى ده و سوسک عقده اى مى شه و رو به خلاف هاى سنگین تر مى آره، پس بهتره همون با دمپایى بکوبین تو سرش تا خیال همه راحت شه!

>روش هشتم: جلوگیرى از تولید مثل>
سوسک ها تا پشت لبشون سبز مى شه، فرتى زن مى گیرن و بچه دار مى شن. اونم هر دفعه پنجاه، شصت تا. اینجوریه که بعد از یکى دو ماه، دو تا سوسک مى شن هزار تا. یکى از راه هاى مبارزه با سوسک ها سخت کردن شرایط ازدواج اونهاست. مثلاً براى اقامت هر سوسک توى چاهک توالت، ده میلیون پول پیش و ماهى چهارصد هزار تومن کرایه بخواین، اینجورى عمراً کسى دخترش رو به یه سوسک تازه بالغ آس و پاس بده. اگه اداره نظام وظیفه هم همکارى کنه و سوسکا رو ببره سربازى که دیگه عالى مى شه، چون تا سوسکه بخواد کارت پایان خدمت بگیره، مرده!
>روش نهم>
اگه تمام این روش ها رو به کار بستین و جواب نداد، چاره اى نیست. باید همون کارى رو کنین که چند میلیون ساله سوسک ها و آدم ها دارن انجام مى دن: همزیستى مسالمت آمیز!
اگه تحمل ریخت سوسک براتون خیلى سخته، مى تونین یه کار دیگه هم بکنین: سوسکتون رو بفرستین جراحى پلاستیک کنه و شبیه بلبل و قنارى شه _ کار آقاى رمضانى رو هم توى صفحه ۴ببینین _ بعد یه عمر به خوبى و خوشى کنار هم زندگى کنین!
ماه خرداد داره مى رسه و به هر حال گرفتارى هاى خودشو داره که باید باهاشون ساخت. مثل همین امتحانات که هیچ ربطى به مطلبمون نداشت و باز گفتم تا یه بار دیگه حالتون گرفته شه

گدایی وسط خیابون ؟؟!؟!؟

 

                                

بعد از اجرای طرح جمع آوری متکدیان از چهارراهها و کنار خیابونها ، گداها دیگه سر چهارراهها و کنار خیابونها نمی شینن .

می شینن وسط خیابون . اونم تو لاین سبقت ! hypnotized

 

دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم که یه یهو  یه صدای جیغ ترمز شنیدیم . ( قیژژژژژژژژژژژژژژ ) یه نگاه به خیابون انداختم ، دیدم یه نفر وسط خیابونه ، اون هم تو لاین سبقت . اول فکر کردم تصادف کرده و افتاده زمین . یه خورده نگاش کردم دیدم نه . سالمه ، هیچیش نشده . هیچ مشکلی هم نداره .

بعد گفتم شاید قلبش درد گرفته ، از حال رفته ، پاش پیچ خورده ... خلاصه یه مشکلی داره که نشسته وسط خیابون .  رفتم که کمکش کنم .

رفتم نزدیک . دیدم نشسته و زانوهاش رو بغل کرده . چشمهاشم با دستاش گرفته . بهش گفتم  " چی شده ؟ چرا اینجا نشستی ؟ پات پیچ خورده ؟ بذار کمکت کنم بلند شی . " یه نگاه بهم کرد ، دوباره سرش رو  انداخت پایین و چشماشو گرفت .

داشتم شاخ در می اوردم .surprise اصلا نمی فهمیدم برای چی اینکارو می کنه . هر لحظه ممکن بود ماشین بزنه بهش و لهش کنه ولی همینجوری نشسته بود وسط خیابون و چشماش رو گرفته بود .

یه بار دیگه بهش گفتم " پاشو برو کنار . ماشین می زنه بهتا ... . " ولی انگار نه انگار .

دیگه عصبانیم کرد . بهش گفتم " آخه چی شده ؟ چرا نشستی اینجا ؟ آخه چه مرگته ؟ اصلا خودت جهنم . یه راننده می زنه بهت ، اون بدبخت میشه . "

 

یه نگاه بهم کرد و یه چیزی گفت که این دفعه واقعا شاخ دراوردم . surprise

 

بهم گفت : " من 200 تومان پول میخوام . هیچکی بهم نمیده . یه نفر 200 تومان بهم بده ، من از اینجا بلند میشم . "

این دیگه واقعا شاهکار بود !

یعنی به خاطر 200 تومان ؟!؟!؟؟!؟! فقط برای 200 تومان آدم جونشو به خطر میندازه ؟ برای 200 تومان میشینه وسط خیابون ؟ برای 200 تومان خودش رو به کشتن می ده ؟ confused

باور کنید اگه فقط 2دقیقه دیگه اونجا می نشست ، باید مغزش رو با کاردک از وسط خیابون جمع می کردند .

 

خلاصه همینطور که شاخهای من داشت رشد میکرد و بلند و بلندتر مشید یه نفر اومد یه 200 تومنی داد بهش . اونم از وسط خیابون بلند شد و رفت .

 

ولی من هنوز تو توهمم . آخه آدم به خاطر 200 تومان اینجوری ... .

واقعا نمیدونم چی باید گفت... . confused

                                                        

 

رئیس جمهور مردمی

               

 

الهی که من فدای تو رئیس جمهور مردم دوست بشم . kiss  big hug

 

ببینید بچه چه جوری داره ذوق میکنه . اصلا این محمود هر جا میره دل مردم رو شاد میکنه . آخه آدم از این مردمی تر ؟ از این  مهربونتر ؟ از این  دلسوزتر ؟

اصلا هیئت دولت تصمیم گرفته از این به بعد تو سفرهای استانی برای اینکه دل بچه های محروم رو شاد کنه ، خود رئیس جمهور شخصا به همه بچه های اون شهر  نفری یه دور کولی بده .  party

حتی تصویب شده تو روستاهای خیلی محروم که بچه ها امکانات تفریحی ندارن ، ریئس جمهور هفته ای یه بار با بچه های اون محل گل کوچیک بازی کنه .  silly ( البته توپ رو خود بچه ها باید بیارن . چون در غیر اینصورت هزینه های جانبی دولت میره بالا ، محمود هم که رو این مسائل حساااااااس )

بد بگید رئیس جمهورتون بده . آخه آدم از این مهربونتر ؟ winking

یه بهونه عجیب غریب

ببخشید چند وقته آپ نکردم .

آخه  کلید "ط" کیبردم خراب شده بود . نمیتونستم چیزی بنویسم . tongue

بهانه از این تابلوتر تا حالا دیده بودید ؟‌

( یکی نیست بگه آخه میخوای خالی ببندی یه کم فکر کن . این چه بهونه ای بود اوردی ؟ ‌)

خلاصه که معذرت بابت غیبت .